به نام خدای همه
وقتی میرفت نوارکاستی رودادبه رباب خواهرش…لبخندی زدوخداحافظی کرد.
رباب سوادنداشت وبلدنبودنواررواستفاده کنه.گذاشتش لب تاغچه ورفت…چندماه بعدخبرشهادتشواوردن…رباب بی تابی
میکردیهویادامانت ابراهیم افتادنوارکاست رواوردوداددست برادربزرگش محمدحسین وگفت اینوابراهیم وقتی میرفت
بهم داد.
محمدحسین نوارروداخل ضبط گذاشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام برخمینی کبیر.سلام بررزمندگان اسلام.سلام برشهیدان
خواهران_برادران من به عنوان برادری کوچکترازشماخواهشی دارم امام راتنها نگذاریدباامام باشید
امام هرچه میگویدحق است این رابفهمیدوبااوباشید.
من عازمم به سوی جبهه …میروم تاادامه روراه شهداء باشم من نیز شهیدمیشوم.من درپیرانشهرکردستان
هنگام نگهبانی توسط منافقیم موردحمله قرارگرفته وبه تیرناحق آنان گلویم دریده میشودوبه شهادت میرسم
جنازه من 3 روز زیربرف میماندو…بعدبه سوی خانه بازمیگردم.برای من روضه علی اصغر"ع” بخوانید.
به مادرم بگوییدبرای من گریه نکندتامبادادشمن بخندد.