فراموش شدگان عاشق
به نام خدا
پژوهش رادوست دارم زیرامراباتونام آشنای قدیمی بیش ازپیش آشناکردباتویی که این روزهاپررنگ
ترشده ای وآرزوی همگان…
درکودکی توراجستجومیکردم.ازتوغرق درسؤال بودم؛اینکه توکه هستی؟ازکجاآمده ای؟به کجارفته ای؟
چگونه میتوان باتوبود؟و…تورادرقاب عکسی ازعموابراهیم خلاصه کرده بودم ازش هیچ نمیدانستم جزء
دو چشم بانگاهی نافذکه به هرسومیرفتم نگاهم میکردند.آنقدرنگاهم کردندتابالاخره عاشقش شدم بااوحرف
میزدم؛درددل میگفتم وحتی دررؤیابامن همبازی میشد.
بزرگترکه شدم خواستم ازت بیشتربدانم ولی توفراموش شده بودی شایدمن هم فراموشت کرده بودم چون
دیگرقاب عکس عموبرروی دیواراتاق نبود.انگاردوران خواستنت تمام شده بود
انگاردوران خواستنت تمام شده بودنه اسمی ازتومیان بودونه کلامی
مگربه سودی…حتی برخی تلاش کردندتورابرای همیشه به تاریخ بسپارندطوریکه حتی ازکتاب های
درسی واز نام کوچه هاهم حذفت کردند.
تااینکه دست زمان مراناخواسته باپژوهش آشناکردهمان پله اوجی که بهانه ای شدیادتودردلم زنده شودتمام
آن روزهارابه یادتووعمومرورکردم یک به یک سؤالهایم برایم تکرارشدآنقدرهیجان زده بودم که نمی
دانستم ازکجابایدشروع کنم.بابت این فراموشی خودراسرزنش کردم اینبارباخودم عهدبستم آنقدردرباره ات
بفهمم تارازبه تورسیدن رادرک کنم.اکنون بسیارازتوومقامت نزدپروردگارمیدانم ولی ازرازت هیچ سردر
نمیاورم.ازخودگذشتن برای عده ای فراموشکارکارآسانی نیست…
نوشتم که انگارهمه چیزوهمه کس فراموشت کرده اندولی این روزهاعجیب ورق به سودتوبرگشته. ایران
نه… جهان غرق شوق استقبال ازیکی ازبزرگ نام آوران توبودمیهمانی داشتیم وداریم به بزرگی خودت
آنقدربزرگ که توصیفش تمام قلم ها راازنوشتن بازمیدارد وتمام حرفهاراجزءبرای ازاوگفتن ناتمام میگذ-
ارد.انگارخودت هم ازاین سکوت چندساله خسته شده ای که اینگونه دوباره خودرانمایاندی.
چه کسی فکرش رامیکرد تواینگونه ازحقت دفاع کنی که هیچ کس راتوان مقابله نباشد.
آری مااین روزهاداغدارلاله ای هستیم به نام محسن که راز توراکشف کرده وبه تورسیده است که حتی
به حالش غبطه خوردن هم لیاقت میخواهد.
حال باکدام پژوهش میتوان به رازتوپی برد؟!آیاشهیدهم توراتحقیق کرد؟به راستی که چه زیباگفته است
شهید آوینی:شهادت راضی داردکه فقط شهیدمیداند.
ای شهید:
راه تورازی ست درنزدخدا دِین توباری ست بردوش جهان
دست ماراتوبگیروره گشاتاکنیم دِینت ادا؛ای رهروشاه شهید کربلا